در حلقه درویش، ندیدیم صفایی


در صومعه، از او نشنیدیم ندایی

در مدرسه، از دوست نخواندیم کتابی


در ماذنه، از یار ندیدیم صدایی

در جمع کتب، هیچ حجابی ندریدیم


در درس صحف، راه نبردیم به جایی

در بتکده، عمری به بطالت گذراندیم


در جمع حریفان نه دوایی و نه دائی

در جرگه عشاق روم، بلکه بیابم


از گلشن دلدار نسیمی، رد پایی

این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است


در خلوت مستان، نه منی هست و نه مایی